یک نفس با بازی هزارتو. مثل بقیه میروی بالای چهارپایه منتظر میشوی طناب را بیاندازند دور گردنت. داستانهای خیلی خیلی کوتاه جواد سعیدی پور که انتشارات کاروان با قیمت 1400 تومان منتشرش کرده است. The thrills have to fade.

هوشیارانه کودکی کردن یا قلعه های شنی و دریا. من یک معلم هنر هستم. با بچه ها سر و کار دارم . آنها را موجوداتی بی نظیر یافته ام و ده سال است که هر جا رفته ام و هر کار کرده ام از شعاع بچه ها و کار با آنها دور نشده ام. با این وجود موهبت رهایی از چنگال خشک زمان هم از دیگر خصوصیات کودکیست.

حالا کمی کمتر یا بیشتر. گفته بودي اگر سبز شد كه هيچ وگرنه .

از وقتی که رفتی پای تمام خوشی های عالم لنگ شده! Times; این اسم یکی از ترانه های اردلان سرفراز که هایده خوندتش. ظ ; چهارشنبه ۱٥ آبان ۱۳٩٢. تو چیکار داری, بازیت بکن. فکر نمی کردم پذیرش بگیرم. فکر نمی کردم درسهام پاس بشه. فکر نمی کردم به این زودی بابا رو از دست بدیم. فکر نمی کردم با اون وضع روحی بهم ریخته, پروژه ام به سرانجام برسه. فکر نمی کردم روز جلسه دفاع بتونه اینهمه بی حاشیه باشه. اون اتفاق های خوب و بد فارغ از نگرانیهای من هر دو افتادن. نباید زیاد به آخر کار فکرکنم.